Web Analytics Made Easy - Statcounter

احمد زیدآبادی، روزنامه نگار و فعال سیاسی اصلاح طلب در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت؛

در ۵۸ سالگی ناگهان عاشق شدم. آن هم عاشق چه کسی؟ وای خدای من، عاشق بازجویم! ثانیه و دقیقه و ساعت و روز و ماه عاشق شدنم را اصلا به یاد ندارم. راستش از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان که خودم هم از عاشق شدنم اطلاع نداشتم!

به گمانم نخستین‌بار یکی از دوستان سابقم بود که مرا از عاشق شدنم مطلع کرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

هر چه هم انکار کردم سودی نبخشید. او اصرار کرد و صد آیه و قسم خورد که عاشق شده‌ام، اما خودم خبر ندارم!

ای بابا! آدم عاشق شود و خودش هم خبر نداشته باشد؟ چراکه نه؟ این «چراکه نه» را دوستِ سابقم می‌گوید و ترانه «دختر آبادانی» سندی را هم شاهد و مثال می‌آورد. لابد خودش این نوع عشق را تجربه کرده که اصرار دارد من هم به آن گرفتار شده‌ام! ولی می‌گوید خودش هرگز به این عشق دچار نشده چونکه اصلا زندان نرفته و بازداشت هم نشده است. ظاهرا در کتاب‌های سوئدی خوانده که برخی گروگان‌ها، عاشق گروگانگیر خود می‌شوند تا احساس امنیتِ روانی کنند. حتی برخی اسیران اردوگاه‌های کار اجباری هم اسیر عشق زندانبانان خود می‌شوند.

به نظرتان همین‌ها کافی نیست تا دوستِ سابقم به عاشق شدن من پی برده باشد؟ می‌پرسم حالا چرا از بین آن همه زندانی سیاسی پس از انقلاب و به خصوص سال ۸۸ فقط من باید عاشق بازجویم شده باشم؟ آن هم منی که با بازجویم در مدت بازداشت، همواره در جنگ بودم. به بهای رسیدن به مرز جنون و مرگ، تسلیم خواسته‌اش برای اعتراف به ارتکاب جرم و حضور در تلویزیون نشدم به‌طوری که تلاش کرد تا حداکثر مجازاتِ زندان و به‌ علاوه پنج سال تبعید و محرومیت مادام‌العمر از هر نوع فعالیتی از جمله تحلیل کتبی و شفاهی را از دادگاه برایم بگیرد و بعد بی‌هرگونه علتی، مرا به زندان رجایی‌شهر کرج بفرستد؟

دوستِ سابقم می‌گوید، اتفاقا به همین دلیل عاشق بازجویت شده‌ای! چون آنها که در برابر بازجو می‌بُرند و تسلیم اراده او می‌شوند و در صحن دادگاه اعتراف و اظهار ندامت می‌کنند که عاشقِ بازجوی‌شان نمی‌شوند! از قضا همان‌ها که مقاومت می‌کنند و با بازجو درگیر می‌شوند، به دام عشق او گرفتار می‌آیند!

می‌پرسم؛ حالا چرا بعد از گذشت ۱۴ سال از دوران بازجویی و سپری شدن هشت سال از آزادی‌ام باید عاشق بازجویم بشوم؟ چرا همان موقع عاشقش نشدم؟ می‌گوید؛ دلیل این را دیگر باید خودت در ناخودآگاهت کشف کنی! من از روانشناسی سررشته ندارم.

نهایتا می‌پرسم حالا علامت عاشق شدن من چیست؟ یعنی او از کجا پی برده که من پس از ۱۴ سال سرانجام عاشق بازجویم شده‌ام و به تعبیر معروف، «سندروم استکهلم» سراغم آمده است؟ می‌گوید همین حسِ بدون کینه و خشمی که به آنها داری! آدم اگر عاشق بازجویش نشده باشد، چرا بعضا باید با این لحن آرام و بدون پرخاش و خشونت با طرفش روبه‌رو شود؟

راستش من که قابل نیستم اما با دستگاهی که دوستِ سابقم در آن فکر می‌کند، گاندی و ماندلا و توماس مور هم عاشق زندانبان خود بوده‌اند، اما خودشان خبر نداشته‌اند. اصلا هرگونه اقدام خشونت‌پرهیزانه و تلاش برای حل اختلاف از راه گفت‌وگو و اقناع با طرف مقابل، معنایی جز دچار شدن به عشق او ندارد!

خدا از سر تقصیرات آن که این «سندروم استکهلم» را بر سر زبان‌ها انداخت تا برخی جهل‌شان را نسبت به رفتار آدمیان در پشت آن پنهان کنند، بگذرد یا نگذرد؟ همین‌طور خداوند روح مرحوم کارل پوپر را شاد کند که چیزی به اسم «ابطال‌پذیری» را وضع کرد تا مانع ترویج هر ادعای بی‌پایه و اساسی در بین آدمیان شود.

2727

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1814473

منبع: خبرآنلاین

کلیدواژه: احمد زیدآبادی زندان اوین جرم سیاسی بازجویی عاشق شدن

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۷۰۱۸۲۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

درباره میوه‌فروشی که ۱۶ سال فکر کردیم «فریدون فروغی» است!

حالا تقریبا ۱۶ سال از آن روزی که ترانه «تنهاترین عاشق» را بنام فریدون فروغی با صدای بلند گوش می‌دادیم، می‌گذرد که سر و کله خواننده اصلی این قطعه پیدا شده است!

به گزارش ایسنا، حکایت «سعید فلاح» حکایت آدم‌هایی است که استعدادشان را فریاد زده‌اند اما کسی نه آنها را دیده و نه شنیده است. شاید اگر در روی پاشنه درستش چرخیده بود او الان روی صحنه بود و مردم برای خرید بلیت کنسرتش صف می‌کشیدند اما روزگار برایش چیز دیگری خواست،‌ او الان کارمند بیمارستان است، خواننده نیست و تال همین چند روز پیش کسی حرفش را باور نمی‌کرد که او خواننده و ترانه‌سرای قطعه «تنهاترین عاشق» باشد.

او وقتی نوجوان بوده در میوه‌فروشی پدرش کار می‌کرده است و آنجا عاشق دختری می‌شود که هر روز از جلوی میوه‌فروشی رد می‌شده است. این عشق به هردلیلی ناکام و ناتمام می‌ماند و سعید وقتی سال ۱۳۸۷ به خدمت می‌رود به یاد آن عشق قدیمی ترانه‌ای می‌نویسد و آن را اجرا می‌کند.

قطعه «تنهاترین عاشق» به سرعت هیت می‌شود و از تاکسی و پاساژ و مجتمع تجاری سر در می‌آورد و این خواننده جوان نمی‌تواند به مخاطبانش ثابت کند که خواننده واقعی این قطعه اوست اما اپیزود جدید برنامه «صداتو» که از یکی از پلتفرم‌ها پخش می‌شود،‌ او را به همه مردم معرفی کرد.

در این ویدئو می‌توانی جزئیات ماجرا را بببینید:

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • (ویدئو) چرا همه عاشق آهنگی درباره کیم جونگ اون شده‌اند؟
  • عفو موردی ۱۴۹ زندانی در کامیاران
  • درباره میوه‌فروشی که ۱۶ سال فکر کردیم «فریدون فروغی» است!
  • اختصاص اولین حقوق به آزادی زندانیان غیر عمد
  • طوطی دراکولا ؛ این خون آشام عاشق میوه است! (+تصاویر)
  • (تصاویر) وقتی حیوانات عاشق می‌شوند
  • وقتی حیوانات عاشق می‌شوند (عکس)
  • قهرمانی ژاپن در جامی که ما عاشق آن هستیم!
  • گواردیولا: هنوز هم عاشق بایرن مونیخ هستم!
  • من عاشق تیمم هستم و به بایرن نمی‌روم